صدرا طلای باباومامان وحسین جون

...

قربون پسرهای گلم برم من الهی صدرا جون بعد از تعطیلات شکر خدا  آقایی شده.شبها ساعت ده تا ده ونیم میخوابه و صبح به موقع برای رفتن به پیش دبستانی آماده میشه.آفرین پسر نازم حسین جون هم کلی شیطون بلا شده دمپایی میپوشه وتاتی میکنه. با کلمه پا دمپاییش رو میاره که بپوشونیم براش.با صدای بلند بابابابامیگه ماما میگه قربونش برم داره شروع به حرف زدن میکنه.بله دیگه صبحانه لقمه های کوچولو میخوره قاشق دستش میگیره که خودش غذا بخوره.راه رفتنش هم کامل شده و اکثر اوقات دیگه راه میره و سرپاست بچه ام. خدایا به خاطر همه نعمتهات شکر خصوصا سلامتی ما و بچه هامون شکر ...

           سلام عزیز دلم.تولدت مبارک گلم خدایا شکرت پسر طلایی ما از شش سالگی گذشت و وارد هفتمین سال زندگیش شد.امسال سال ورودت به مدرسه است و من از تولدت دیگه هیجان رفتن به مدرسه ات رو دارم.  ان شاله سالهای سال سالم و شاد باشی عزیزم. امسال هم یه تولد خودمونی گرفتیم والبته ناز و آقا محمد هم زحمت کشیدن و اومدن.جونم برات بگه صدرا جون که برای خرید این کیک باب اسفنجی ما چهار تا شیرینی فروشی رفتیم چون خواستی کیکت شکلدار باشه قربونت برم . ان شاله زنده باشم سال دیگه یه تولد مفصل میگیریم برات. آخه امسال داداش حسین کوچیکه می ترسم اذیت بشه.   ...

...

دو هفته ای بود که کامپیوتر مشکل داشت تا اینکه بابای مهربون به دادش رسید به همین دلیله که گم کار شده بودم پسملهای نازم ...

سلام عیدتون مبارک صد سال به این سالها عزیزای مامان و بابا                                                                              ...

      دروازه قران   صدرا جون و حاجی فیروز شیراز ...

دیشب برگشتیم خونه .به زودی با عکسهای شیراز و اصفهان بر میگردم. ...